تو می توانی دوستی مرا نپذیری
می توانی مرا از خود برانی
می توانی از من روی بر گردانی
و برای همیشه مرا از دیدار خود محروم کنی...
من هم می توانم تو را نبینم
می توانم روزها وشبها بدون دیدار تو به سر برم
می توانم چشمهایم را از سر راه تو بر گردانم
و به سوی تو خیره نشوم
می توانم زبان خود را وادار تا نام تو را بر خود جاری نکند
می توانم گوشم را از شنیدن صدای تو بی نصیب نمایم
ولی...قلبم...او دیگر در اختیار من نیست
او تا زنده ام به یاد تو خواهد طپید
او در درون خود بخاطر تو خواهد نالید
مگر تنها ترانه های عشاق و سرودهای ملکوتی
دلباختگان به گوش تو نمی رسد؟
تمام هستی من چرا تنهایم گذاشتی؟؟؟؟
|